محمد پازوکی
نتیجه گیری
از دیرباز به دلیل دور بودن آسیای مرکزی از مراکز مهمـ اسلـامی، شناخت همهجانبه و درستی از اسلـامـ در منطقه حاکمـ نبوده است و همواره دین مردمـ ملغمهای از خرافات و باورهای غلط بوده که به نامـ اسلـامـ رواج داشته است.
زمانی که این واقعیت تاریخی را در کنار حکومت ضد دین کمونیستها که حدود 70سال ادامه داشت قرار میدهیمـ، درمییابیمـ که امروزه مردمـ این کشورها بیشتر نامـ مسلمان را یدک میکشند تا اینکه شناخت دقیقی از اسلـامـ داشته باشند.
به همین دلیل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در هشتمـ دسامبر 1991 مسابقهای در بین کشورهای اسلـامی شکل گرفت تا حضور خود در منطقه را پررنگ کرده و زمینه گسترش تفسیر خود از اسلـامـ را در آسیای مرکزی فراهمـ آورند.
در این زمینه کشورهای عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان پیشتاز دیگران بودند و به لطف دالرهای نفتی، سایر دولتهای حاشیه جنوبی خلیجفارس نیز به ماجراجویی در آسیای مرکزی روی آوردهاند.
در این بین جمهوری اسلـامی ایران به دلیل جو سنگین ایران هراسی حاکمـ بر جهان از این قافله عقبمانده است. در این زمینه کارشکنیهـای قدرتهای جهانی و منطقهای را نیز در عدمـ کامیابی ایران در آسیای مرکزی باید مؤثر دانست.
بهعنوان مثال روسیه نیز که در حال حاضر روابط بسیار نزدیکی با جمهوری اسلـامی ایران دارد در رابطه با گسترش نفوذ ایران در آسیای مرکزی حساس بوده و برای جلوگیری از این امر در کنار کشورهایی مثل ایالـاتمتحده امریکا و ترکیه قرارگرفته است.
بهعبارتدیگر هرچند ممکن است سایر کشورها اختلـافاتی باهمـ داشته باشند، اما تمامـ آنها در ضرورت محدود کردن نقش ایران در آسیای مرکزی اتفاقنظر دارند.
در این بین نباید از این نکته نیز غافل شد که حتی در صورت مساعد بودن تمامـ شرایط نیز، امکانات لـازمـ برای حضور گسترده ایران در آسیای مرکزی فراهمـ نیست. دلیل آن نیز در اقلیت مطلق قرار داشتن شیعیان و حضور گسترده گروههای بنیادگرای تندرو و ضد شیعه در این کشورها است.
با وجود این شرایط، احزاب سنی غیر افراطگرایی همچون نهضت اسلـامی تاجیکستان نیز وجود دارند که رابطه خوبی با شیعیان دارند و بهطور مرتب ضمن سفر به ایران، با مقامات آن کشور نیز دیدارهایی انجامـ میدهند.
افغانستان نیز به دلـایل مختلف میتواند برای این گروههـا بستر خوبی برای سربازگیری و تبلیغات مذهبی باشد. ساختار شدیداً سنتی جامعه، بیسوادی و نگرشهای تندروانهی مذهبی در بعضی نقاط افغانستان، زمینهی خوبی برای نفوذ تفکر افراطی و تکفیری است و گروههای تروریستی همواره همین نقطه را نشانه گرفتهاند.
تمامی گروههای تروریستیای که تاکنون در افغانستان و منطقه تجربهشده، از همینجا شروع کرده و با سوءاستفاده از آموزههای دینی و مذهبی، برنامههای سیاسی و استخباراتی خود را بهپیش بردهاند.
اکنون نیز این خطر بهصورت جدی وجود دارد که عوامل گروه تروریستی داعش در میان مردمـ نفوذ کرده و از باورهای سنتی و مذهبی آنها سوءاستفاده کنند و از آن برای اهداف و برنامههای سیاسی و تروریستیشان سود ببرند.
حضور هرچند ضعیف و اندک داعش، خطری جدی برای امنیت ملی کشور است. حکومت افغانستان باید با این مسئله بهصورت جدی و عاقلـانه برخورد کند. نباید حضور افراد وابسته به گروه دولت اسلـامی در افغانستان صرفاً به چند فراری پابرهنه، شبنامهها و یکی-دو فرد انگشتنما تقلیل داده شود و انگیزهها و عاملـان پشتصحنهی آن را نادیده گرفت و از کنار این خطر بیاعتنا گذشت. دولت باید عوامل و نهانگاههای آن را کشف کند و با آن بهعنوان یک تهدید جدی برای امنیت ملی کشور، برخورد نماید.
درمجموع و با بررسی سیر فعالیت داعش در مناطق مختلف افغانستان میتوان چنین نتیجهگیری نمود که این گروه در مناطق جنوبی و غربی کشور به دلیل وجود طالبان و هسته قومی-مذهبی آن نمیتواند موفق ظاهر گردد؛ اما در مناطق شرقی و شمالی کشور و با توجه به وجود بسترهای مختلف ازجمله بستر فکری که سالها توسط حزب التحریر در افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی فراهمـ گردیده است و همـ چنین تأکید این گروه بر (احیای خلـافت) که مسئله اصلی و کلیدی در گفتمان داعش نیز هست، میتواند همراه با کشورهـای آسیای مرکزی با محوریت دره فرغانه مکانی مناسب برای ادامه فعالیت داعش در افغانستان و آسیای مرکزی باشد.
انتهای مطلب
|
Tweet |