چند ماهی بود که حملـات تروریستی کاستی گرفته بود، بسیاری بدین گمان بودند که امسال نیکوتر ازسال گذشته خواهد بود، و حزن و اندوه کمتری بر مردمـ خواهد رفت و خانوادههـای کمتری در سوگ عزیزان خود خواهند نشست. مرگ ملـا منصور یکی از علتهـای عمده شمرده میشد. اما گویا تقدیر چنین است که امسال نیز همانند سالیان گذشته مردمـ بر گلیمـ سوگ عزیزان خود بنشینند و سفرههـای افطار مردمـ در غمـ از دست دادن فرزندان شان، از اشک و اندوه آکنده باشد.
رخدادهـای چند روز گذشته در کابل و جلـال آباد که منجر به مرگ تعداد کثیری از هموطنان شد بار دیگر سبعیت و درنده خویی طالبان را به نمایش گذاشت و نشان داد که از مارهای نیمه جان باید هراسید و از زخمی شدن آنها نباید دلخوش داشت که گزند مار زخمـ خورده چه بسا بیشتر است.
بعد از هر رخداد غمـ باری طبیعتا سیلی از تحلیل و گاهی سوء ظنهـا نیز آغاز میگردد، و فضای مسمومی به وجود میآورد. در جامعهای که خشونتهـای کور جسمـ مردمـ را رنجور و ناتوان میکند، روح و روان را نیز دچار آسیب و افسردگی میسازد. تحلیلهـای گوناگون همراه با سوء ظن ارایه میشود بیش از این که مبتنی بر واقعیت باشد، ناشی از تالمـ و تاثرهای روحی و روانی است که بر اثر جنگهـا به وجود میآید. در رخدادهای اخیر نیز دستهـای پشت پرده و عوامل داخلی و بیرونی حکومت را در ایجاد تراژیدیهـای پنجشنبه گذشته دخالت دادند و انگشت اتهامـ را به سوی عوامل دولتی نشانه رفتند.
اما و صد اما، اگر چنانچه به رخدادهای جنبه توهمی داده نشود و تحلیلهـا بر اساس دادههـای عینی صورت گیرد، بیتردید نمی توان وجود این گونه حوادث را بیارتباط به وضعیت داخلی حکومت دانست. عقلهـای سلیمـ اقتضا میکند که بر فرض وجود دشمن خارجی، حکومت گران چنان عمل کنند که کمترین خلـایی در داخل ایجاد نگردد. اما با آن که حکومت افغانستان بیش از پانزده سال است که با دشمن سمیج، خدانشناس، بیرحمـ و حیله گر سر و کار دارد، گاهی فراموش میکند که دشمنی در کمین دارد و مترصد است که ضعف و فتوری ازاین حکومت سرزند تا حمله کند.
گاهی موضع گیر یهـایی صورت میگیرد یا سخنانی برزبان رانده میشود، که باورمندی نسبت به سلـامت تفکر حکومت گران را دچار تردید میسازد.
منظور این نیست که در داخل این حکومت هیچ کاستیای وجود ندارد و عوامل دشمن در داخل حکومت نیست، ولیکن نمی توان کشتار فجیع نظامیان و افسران جوان را که سرمایههـای بیبدیل این کشور بودند را بیارتباط به بیتدبیریهـای حکومت ندانست. اگر هیچ دستی همـ در کار نباشد و هیچ سوی ظنی همـ ایجاد نگردد اما نمی توان از اختلـافات داخلی میان جناحهـای حکومت چشمـ پوشید و شکاف موجود را در پیوند با این گونه رخدادها کمـ اثر یا بیاثر خواند. کشمکش عنیفی که جریان دارد تنها اندکی از این کشمکشهـا میتواند تاثیری منفی فراوانی بر امنیت کشور بر جای بگذارد و حوادث خونینی را خلق کند.
اولین و طبیعی ترین تاثیر اختلـافات داخلی، ایجاد زمینههـای نفوذ و رخنه گروههـای تروریستی را فراهمـ میکند. درشرایطی که کشور در بحران فرو رفته است و بیش از بیست شهرستان (ولسوالی) درشمال و جنوب وشرق کشور در معرض تهدید طالبان قرار دارند، اشرف غنی طی فرمانی اعلـامـ میکند که تقرر افراد دربست فلـان، در حیطه صلـاحیت و اختیارات قانونی او قرار دارد! و کسی دیگر صلـاحیت ندارد که افرادی را درآن بستهـا مقرر دارد!! یا معاون اول ریاست جمهوری میگوید که در داخل حکومت کسانی میخواهند جایگاه او را تضعیف کنند. و از میان خیلی کثیری که در سمتهـای سفیر و رئیس تعین شده اند کسی با او به مشورت نپرداخته است، برادر رییس جمهور در یک رسانهای خصوصی از فساد گسترده و افسار گسیختهای یاد میکند که افرادی به نامـ قومـ و نزدیکان او پیرامون اشرف غنی را گرفته است.
مجموع این گفته و شنیدههـای گوناگون میتواند تاثیر مخربی بر روحیه افراد و کسانی بگذارد که در درون نظامـ فعالیت میکنند. کمترین تاثیر این گونه گفتههـا بیباوری به نیتهـای مقامـهـای حکومت افغانستان نسبت به حسن نیت آنها است. وقتی بیباوری افزایش پیدا کند بیاعتنایی را به دنبال خود میآورد. بیاعتنایی سبب میشود که نسبت به رخنه نیروهای مخالف حکومت حساسیت لـازمـ به خرج داده نشود. و در نتیجه میزان ضربه پذیری حکومت از درون افزایش پیدا کند. بینظمی، فساد، رشوه ستانی و بیباوری در همه سطوح حکومت افزایش پیدا کند. اگر چنانچه سیاست مداران کشور از عقل سیاسی همـ برخوردار نبودند همین حداقل عقل عرفی اقتضا میکند که حکومتی که درگیر مشکلـات خارجی است حد اکثر تلـاش کند که انسجامـ داخلی و وحدت حکومت را حفظ کند و در این راه سرمایه گذاری کند. حداقل سرمایه گذاری سرکوب کردن خود خواهیهـا و گذشت از بسیاری حقوق خود است که تا زمینه رخنه و نفوذ دشمن فراهمـ نگردد.
وقتی رئیس جمهور از وظایف قانونی خود در بخش تقرریهـا سخن میگوید بیهیچ کمـ و کاست این پرسش بوجود میآید که این رئیس جمهور بر اساس کدامـ قانون اساسی تعین شده است که او از حق قانونی خود در تقرر افراد سخن میگوید، مگر غیر از این است که رئیس جمهوری او حاصل توافق سیاسی میان دو گروه انتخاباتی است؟ یعنی حکومت میان دوجناح تقسیمـ شده است و با همین ساختار و همین وضعیت باید زمینه را برای تدویر لوی جرگه فراهمـ کند تاساختارحکومت تغییر پیدا کند.
وقتی حکومتی با این پایه نا استوار به وجود آمده باشد. سخن گفتن از حق قانونی به معنای چیست، چرا رئیس جمهوری دست به چنین مانورهـای بیهودهای بزند که نتیجه اش جز کشتار و خشونت نباشد؟
بنابراین چه کسی باورمند به توهمـ توطئه باشد و دستانی را از درون حکومت در ایجاد کشتارهای بیرحمانه روزهـای اخیر دخیل بداند یا نه، عملکرد اشرف غنی در ارتباط به تقرریهـایی که انجامـ میدهد خود ابهامـهـای جدیای ایجاد میکند، پایههـا این نظامـ را سست میکند، بیباوری را افزایش میدهد.
تعین فاروق وردک - بررغمـ نامـ بدی که در ذهنهـا دارد- به سمت مشاور و تعین کاکای خود به عنوان سفیر در روسیه، ابرامـ و اصرار و پا فشاری برای تعین یک فرد( استانکزی) در پستهـای گوناگون، ذهنیت بسیار منفی نسبت به سلـامتی عمل و حسن نیت اشرف غنی به وجود آورده است وسبب شده که میزان اعتماد مردمـ به او کاهش پیدا کند. یکی از نتایج زیان بار بیاعتمادی وضعیتی است که بوجود آمده است. بد ترین حکومت همـ حکومتی است که خود را عقل کل بداند و نسبت به اظهار نظرها و یا هشدارهای جامعه مدنی، رسانههـا گروهی و مطبوعات توجه نکند و صرف با توهمـ استغنا زندگی کند نتیجه این توهمـ همین وضعیت در کشور است که رخ میدهد.
منبع: آوا
|
Tweet |