در تاریخ افغانستان و گذشته کشور وجه غالب روابط و سیاست خارجی با کشورهای منطقه و جهان را سیاست فرار از (توازن) تشکیل میداد و دولت کرزی توانست در تعامل با کشورهای منطقه و جهان توازن برقرار کند.
به گزارش انصار به نقل از خبرگزاری فارس، تاریخ افغانستان تاریخ پیوستن و گسستن بوده است و ناتوانی در برقراری موازنه دیپلماتیک میان متقاضیان دوستی با افغانستان وجه غالب تاریخ روابط و سیاست خارجی کشور را تشکیل میداد.
در آن زمان تحکیمـ و تعمیق روابط با یک کشور به معنای بریدن و بینیازی از دوامـ دوستی با کشور رقیب آن بود اما تنها حکومتی که توانسته موازنه مناسبات منطقی و معقول در عرصه روابط خارجی با محیط منطقهای و کشورهای غربی ایجاد کند، دولت کرزی بوده است.
کرزی با پشتیبانی و حمایت مستقیمـ کشورهای غربی و به ویژه با مداخله مسلحانه نیروهای (ناتو) بر اریکه قدرت تکیه زد اما این مسئله موجب نشد که وی نسبت به نیاز ارتباط دوستانه با محیط منطقهای و به ویژه با کشورهای همسایه غافل و بیاعتنا باشد.
در صورتی که حکومتهای پیشین افغانستان با برقراری توازن در حوزه روابط با کشورهای بیرونی میانه خوبی نداشته و همواره در روابط با کشورها به گونهای عمل کردند که فقط به بهای بریدن از یک کشور به جلب همکاری دیگری دست یافتند.
عدمـ توازن در مناسبات (سردار محمد داوودخان)
ویژگی عدمـ توازن در سیاست خارجی افغانستان در زمان زمامداری سردار محمد داوودخان نیز قابل ذکر است.
داوودخان از سال 1352 تا 1355ه.ش به اتحاد جماهیر شوری و کشورهای اروپای شرقی گروید اما ناگهان از سال 1355 تا 1357ه.ش به جانب امریکا و کشورهای همسو با آن متمایل گشت.
در نهایت امر، احزاب کمونیستی که با حمایت و همکاری همهجانبه داوود خان به قدرت رسیده بودند نه تنها اقدامـ به براندازی حکومت وی کردند حتی مجال زنده ماندن را نیز از داوودخان گرفتند.
احزاب کمونیستی همـ به لحاظ فکری و همـ مادی حمایت اتحاد جماهیر شوروی را با خود داشت و با مشاهده تمایل فزاینده سیاست خارجی دولت داوودخان به غرب، وضعیت را متضاد با منافع و مطالبات گروهی و حزبی و حتی غیرقابل تحمل یافته و با شدت و شتاب وارد عمل شدند.
بیاعتنایی (نجیباله) به ضرورت تعامل با سایر کشورها
سنت سیاسی عدمـ توازن در حکومت دکتر نجیباله نیز استمرار یافت طوری که وی با نگرش یکسویه همواره به ایجاد و استحکامـ روابط با شوروی توجه و تأکید داشت و نسبت به ضرورت تعامل با سایر کشورها با بیمیلی و بیاعتنایی برخورد کرد.
سنت عدمـ توازن در سیاست خارجی حکومت دکتر نجیب سرانجامـ خوشی نداشت، بلکه عاقبت عملکرد یکسویه او در حوزه روابط خارجی، سبب سقوط حکومت وی شد، طوری که با شکست ارتش سرخ شوری در افغانستان مقدمات و تمهیدات تدریجی ضعف و زوال حکومت دکتر نجیب نیز فراهمـ گردید.
برخورد ناشیانه طالبان با محیط منطقهای سبب انزوای سیاسی آنان شد
طالبان نیز به دلیل برخورد ناشیانه با محیط منطقهای قادر به ایجاد روابط با کشورهای منطقه و بهویژه کشورهای همسایه افغانستان نشد و از تمامی همسایگان افغانستان فقط پاکستان حکومت طالبان را به رسمیت شناخت.
بیگانگی با الزامات و قواعد بازی بینالمللی، انزوای سیاسی سنگین و عمیقی را بر طالبان تحمیل کرد.
همین مسئله سبب شد تا کمکهای بیرونی به مدد مخالفان داخلی طالبان که نیروهای وفادار به (احمدشاه مسعود)، (محمد محقق) و (دوستم) بودند شتافته و این گروه را پذیرای شکستی فوری و غیرقابل پیشبینی کند.
نزدیکی کرزی با کشورهای غربی و همراهی با واقعیتهای موجود منطقهای
پس از (امارت طالبانی)، دولت کرزی هیچگاه به خاطر خرسندی از داشتن روابط نیک و نزدیک با کشورهای غربی که در آغاز این حکومت از حامیان اصلی آن به شمار میرفت چشمـ خود را به نیازهای محسوس و واقعیتهای موجود منطقهای نبست.
دولت کرزی و توازن سیاست خارجی با کشورهای رقیب
این دولت با وجود اینکه روابط خود با امریکا را تا سطح روابط استراتژیک ارتقا داد اما توانست با همسایه غربی خود یعنی جمهوری اسلـامی ایران نیز براساس روابط دوستانه برخورد نموده و حتی در برخی موارد با این کشور مواضع موافق منطقهای اتخاذ کند.
در گذشته سیاسی افغانستان داشتن روابط با امریکا مانع جلب حسن نیت روسیه میشد و برعکس نزدیکی با شوروی به معنای قطع علـاقه دیپلماتیک از امریکا بود اما حکومت کرزی در ایجاد و استمرار تعادل منطقی در حوزه مناسبات سیاسی با این 2 کشور توانست توانایی خوبی از خود نشان دهد.
حکومت کرزی هرچند به ادامه دوستی با هند اصرار داشت و پای فشرد اما نیاز نزدیکی با پاکستان را نیز انکار نکرد و تا کنون 37 مرتبه میانجیگری نظامیان خارجی با پاکستان بر سر میز مذاکره نشسته است.
سفرهای مکرر کرزی به چین و امضای پیمان استراتژیک با آن کشور نیز نشانگر عملکرد عاقلـانه وی در حوزه سیاسی بود.
کرزی در واپسین روزهای زمامداری خود برای شرکت در اجلـاس (سیکا) به چین سفر کرد که این مسئله نیز نوعی تأکید مکرر و توجه به ضرورت شکلدهی به تحرکات هماهنگ در سطح کشورهای منطقه به نفع ثبات سیاسی منطقه به حساب میآید.
|
Tweet |