اجلـاس جهانی راه جدید ابریشمـ در حال برگزار میشود که پکن میخواهد از مهمترین مزیت ژئواکونومیکش نسبت به امریکا یعنی اتصال از طریق خشکی به بسیاری از مناطق جهان بیشترین بهره را ببرد.
دومین اجلـاس بینالمللی راه جدید ابریشمـ (با نامـ رسمی (ابتکار یک کمربند و یک جاده)) همین هفته در پکن برگزار میشود تا بار دیگر تأثیر قدرت اقتصادی را بر نفوذ سیاسی به نمایش بگذارد. آنچه در این میانه توجه بسیاری از ناظران بینالمللی را جلب کرده، این است که هسته اصلی این ابتکار چینیها چه چیزی است که این چنین امریکا را در مورد احتمال تغییر معادلـات بینالمللی نگران کرده است؟
مهمترین مزیت ژئواکونومیک چین نسبت به امریکا
کشتیهای نظامی توانست بریتانیا را به یک ابرقدرت در قرن نوزدهمـ تبدیل کند چون این کشور برخلـاف سایر قدرتهای اروپایی یک جزیره بود. امریکا نیز با بهرهگیری از همین ویژگی جغرافیایی یعنی دوربودن از آسیا و اروپا به پیروز میدان جنگهای جهانی در قرن بیستمـ تبدیل شد.
حالـا اما چین به مهمترین رقیب امریکا به عنوان ابرقدرت جهان تبدیل شده چون برخلـاف آن کشور از طریق خشکی به مناطق عمدهای از جهان دسترسی دارد و به سرعت در حال تکمیل راه ریلیِ ابریشمـ است تا کالـاهای چین را به بزرگترین بازارهای فروش متصل کند. تازه راه آبی ابریشمـ نیز به کمک آمده تا مناطق دیگری که امکان اتصال مستقیمـ از طریق خشکی را ندارد، در دسترس چینیها قرار دهد.
راه جدید ابریشمـ که شاید بزرگترین پروژه راهسازی در طول تاریخ باشد، میتواند مهمترین مزیت چین در دوره صلح باشد. در حالی که ایالـات متحده با توجه به قدرت فوقالعاده ناوگان جنگنده تنها در صورت تداومـ جنگ در مناطق مختلف جهان میتواند به اعزامـ نیرو پرداخته، حضور خود و توسعه سلطهاش را توجیه کند.
همان تفاوت ژئوپولتیکی که امریکا را پیروز جنگهای قرن ۲۰ کرد، به یک تفاوت ژئواکونومیک برای تبدیل چین به ابرقدرت قرن ۲۱ تبدیل شده است.
ایالـات متحده حتی اگر بخواهد ناوگان هوایی خود را به هواپیماهای باریِ بیشمار برای صدور کالـا مجهز کند تا در برابر سرعت و حجمـ انتقال کالـا از طریق جاده جدید ابریشمـ کمـ نیاورد، باز همـ قادر نیست در این زمینه به چینِ آینده رویارویی کند زیرا چین دارای نیروی کارِ زیاد و ارزان است که به آن امکان میدهد مقدار بیشتری کالـا را با قیمت ارزانتر تولید کند، ضمن اینکه هزینه ترانزیت کالـاهایش نیز نسبت به ترابری هوایی ایالـات متحده کمتر خواهد بود.
بنابر این مهمترین اتفاق اقتصادی قرن ۲۱، تبدیل شدن چین به مهمترین مرکز تولید و صدور کالـا در جهان است، یک کارخانه بزرگ که با شریانهایی برنامهریزیشده به مهمترین بازارهای فروش جهان دسترسی دارد. از آن سو، احتمالـاً مهمترین اتفاق سیاسی-امنیتی جهان در این قرن نیز آتشافروزیهای مختلف امریکا در این سوی جهان به بهانه رفع تهدید روسیه یا هر چیزی شبیه به آن است تا بتواند تعداد پایگاههای نظامی و قراردادهای امنیتیاش را در کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی افزایش دهد و با استفاده از آن اهرمـ، توافقات اقتصادیِ مطلوبش را به ضرر طرف مقابل تحمیل کند.
این بدان معنا نیست که چین لزوماً نقش الهه خیر و امریکا همواره نقش الهه شر را برعهده دارد. بلکه یک روند اقتصادی و سیاسی کلـان را توصیف میکند که مدتها است آغاز شده و دلیل اصلی آن بهرهگیری هوشمندانه چین از یک مزیت جغرافیایی یا ژئواکونومیک است که آینده قرن ۲۱ را تعیین میکند: اتصال از طریق خشکی، آنچه فکر میکردند با ظهور انترنت دیگر اهمیت سابق را نخواهد داشت اما پکن دقیقاً روی همان دست گذاشته و تا کنون نیز از آن سود برده است.
واکنش شدید پمپئو: یا با ما، یا دشمن ما
وزیر امور خارجه امریکا مارچ اخیر در مصاحبهای انکار نکرد که حتی خودِ امریکا نیز تجارت گستردهای با چین دارد اما مدعی شد این همکاریها عمدتاً به سود چین است زیرا چینیها در تلـاش برای اخذ فناوری از ایالـات متحده در پوشش همکاری یا سرمایهگذاری هستند.
او از تعبیر (پیوست امنیتی) استفاده کرد و گفت هر همکاری با چین یک پیوست امنیتی دارد که بدون توجه به آن نمیتوان قضاوت کرد، چه ساخت جزایر در دریای چین، چه ساخت بنادر در مناطق مختلف جهان و چه راه جدید ابریشمـ.
پمپئو در مورد راه جدید ابریشمـ گفت (وقتی شما با تظاهر، یک پیشنهاد غیراقتصادی میدهید، چه از طریق قیمتگذاری پایین با بهرهگیری از حمایت دولت یا مدیریت کار به صورتی که یکی ار دو طرف میداند میتواند هر زمانی دسترسی یک ملت را مسدود کند، وثیقههایی را به عنوان طعمه قلـاب قرار میدهد، این صادقانه نیست و ما سرسختانه در تلـاشیمـ تا مطمئن شویمـ همه در دنیا چنین تهدیدی را درک کردهاند).
این همان سیاست همیشگی امریکا است که در سیاست خارجی خود یک اصل مسلمـ دارد: یا با ما هستید یا دشمن ما به شمار میآیید.
واکنش کشورهای اروپایی: موازنه مثبت
اروپاییان متحد امنیتی امریکا به شمار میروند، اما تنها در صورتی از اعلـامـ هشدارهای ایالـات متحده در مورد چین تبعیت خواهند کرد که شرایط مانند دوران دوقطبی جنگ سرد باشد؛ که فعلـاً نیست. اروپاییان ترجیح میدهند صرفاً به یک قدرت وابسته نباشند، بلکه ارتباط اقتصادی با چین را تقویت کنند تا در صورت نیاز، قیمت همکاری خود با امریکا را بالـا ببرند.
این همان سیاست موازنه مثبت است که این روزها نمونه آشکار آن ایتالیا است. رمـ نه تنها به تهدیدهای امریکا برای امضانکردن قرارداد همکاری در پروژه راه جدید ابریشمـ وقعی ننهاد و آن در مارچ به امضا رساند، بلکه تصمیمـ گرفته تا بالـاترین مقامـ دولت یعنی نخستوزیر را به گردهمـآیی پروژه در پکن اعزامـ کرده است.
جمعبندی
فریادهای ترامپ در میتینگهای انتخاباتیاش در مورد ناهشیاری دولت امریکا نسبت به قدرتگیری چین ظاهراً بیدلیل نبوده است. واشینگتن آنچنان از توسعه قدرت اقتصادی چین غافل بوده که حالـا نه در اروپا یا آسیا، بلکه در امریکای لـاتین و بیخ گوش خود در حال تلـاش برای قطع همکاریهای چین با پایتختهای کلیدی است. نه فقط اوباما، بلکه رؤسای جمهورِ پیشین نیز به امید تغییر اجتنابناپذیر سیاسی در پکن پس از رشد اقتصادی و تقویت همکاریهای تجاری و فرهنگی با جهان به گسترش قدرت اقتصادی این کشور یاری رساندهاند ولی حالـا خود مدعی خطر چین برای جهان و جهانیان شدهاند.
در چنین شرایطی طبیعی است که با توجه به تفاوت شرایط کنونی با دوره جنگ سرد، قدرتهای کوچکتر نقش پررنگی در تقویت نظامـ چندقطبی به جای تکقطبی ماندن یا دوقطبی شدنِ نظامـ بینالملل دارند.
انتهای مطلب
|
Tweet |